آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

آنیتا بهار زندگیمون

تبریک با تاخیر

حقارت واژه ها را وقتی دیدم که نتونستن مهربونیتون رو توصیف کنن به اندازه تمام خوبیهای دنیا براتون آرزوی سلامتی و موفقیت داریم.مامانی تولدتون مبارک ببخشید که دیر شد ...
3 شهريور 1392

دو ماه گذشت

اینم عکس آنیتا و مرضیه بعد از واکسن دو ماهگیه مثلا مرضیه داره آنیتارو بوس میکنه . اینجا حیاط خونه عمه است که١ مرداد افطاری دعوت بودیم.راستی١ مرداد تولد عمه فاطمه هم بود ولی چون اینترنتمون قطع بود با دیرکرد بهش تبریک میگیم .عمه جون تولدت مباررررررررک   اینجام آنیتا خانوم رفته بالای درخت عمه اینا فکر کنم میخواست گردو بچینه       ...
1 مرداد 1392

واکسن دو ماهگی

روز ٢٨ تیر از کرج برگشتیم و ٢٩ام  واکسن داشتی من از دو شب قبل استرس داشتم آخه دلم نمیخواست که تو درد بکشی عشقم  ولی بالاخره باید این واکسنارو میزدی آخه واسه خودت خوبه مریض نمیشی .خلاصه صبح روز ٢٩ام ساعت ٩ بهت استامینوفن دادم و بعدش با بابا امیر بردیمت درمانگاه ٢٢ بهمن اول قد و وزنتو اندازه گرفتن و بعدش رفتیم  واسه واکسن ولی من تو اتاق نموندم و بابا امیر تورو نگه داشت اولین واکسنو که زد گریه و جیغ رو شروع کردی انقدر گریه کردی که اشکت اومد انگار که به من واکسن میزدن بعد بهت قطره  فلج اطفال داد و دوباره واکسن بعدی رو زد و کارش که تموم شد اومدم تو اتاق و بغلت کردم  ولی خدارو شکر اومدیم خونه استامینوفن اثر کرد و خوابیدی ...
30 تير 1392