93/3/22
23 خرداد من و بابا تصمیم گرفتیم که ببریمت و گوشهاتو سوراخ کنیم خیلی وقته که دلمون میخواست این کارو بکنیم ولی هر وقت که تصمیم میگرفتیم تو مریض میشدی و ما هم دلمون نمیومد البته کار خیلی سختی نبود ولی خوب دله دیگه...خلاصه اونروز رفتیم البته خیلی گشتیم و سراغ یه دکتر خوبو گرفتیم که کارشو خوب انجام بده بعد بردیم مطب دکتر و گوشتو سوراخ کردیم لحظه اول که سوراخ کرد بغض کردی و گریه کردی فدات بشم اما از اونجا که اون آقا با اون چشمهای چپلش سوراخ یکی از گوشهاتو کمی پایینتر زده بود مجبور شدیم دو روز بعد دوباره ببریمت و سوراخشو درست کنه دفعه دوم تا دیدیش گریه کردی و خلاصه بعدش با بستنی آرومت کردیم.قربونت بشم ببخشید تقصیر اون بود که باید علامت میزد دفعه دوم خودمون علامت زدیم و بردیمت.
سوراخ گوشت مبارک باشه گلم
اینم عکس گوشواره ای که تو مطب انداختن
اینم عکس آنیتا خانوم تو ماشینش که مامانی و بابایی واسش خریدن دست گلتون درد نکنه خیلی قشنگه.خیلی دوستش داری و وقتی میشینی توش بوقشو میزنی و میگی بیب بیب.وایستادن رو هم با این ماشین یاد گرفتی وقتی میری توش از فرمونش میگیری و بلند میشی.
فدای اون خنده قشنگت بشم عشقم
اینجا هم دخترم کنار ماشینش وایستاده