قشنگترین هدیه خدایی
دلبندم اولین مطلبی که برات مینویسم قشنگترین خبر زندگی من و بابا امیر بود اینکه در
تاریخ15 مهر1391 بود که توسط بیبی چک فهمیدم که یک نی نی کوچولو تو دلم دارم و شب
که بابا امیر اومد خونه بهش گفتم یک خبر خوب واست دارم و بیبی چکو آوردم و بهش
نشون دادم از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه آخه بابا امیر خیلی نی نی دوست داره
خلاصه قرار شد صبح برم دکتر و آزمایش بدم.
صبح روز 16 مهر من و مامان جون(مامان فرح) با هم رفتیم پیش خانم دکتر شیرین حیدری و
اون برام سونو نوشت و ما رفتیم سونو و اونجا آقای دکتر گفت که یک جنین تو دلت داری
که 4 هفته و 6 روزشه از خوشحالی میخواستم جیغ بزنم بعد جوابو بردیم پیش خانم دکتر
و اون گفت که مبارکه همه چی خوبه بعدش زنگ زدم به بابا امیر تا این خبر خوبو بدم و
اون هم خیلی خوشحال شد و بهم تبریک گفت راستی 21ام هم عروسی دایی افشین بود .عزیز
دلم تو عروسی دایی هم حضور داشتی.
عکس اولین سونو
من و بابا امیر تصمیم گرفتیم که من برای معاینات بعدی برم پیش خانم دکتر کاتب تو بیمارستان خاتم الانبیا آخه خیلی دکتر خوبیه یعنی پنجه طلاست.