این روزهای دخترم
ببخشید دخترم باز هم با تاخیر اومدم ولی چیکار کنم تقصیر خودته دیگه نمیذاری هیچ کاری بکنم
اینجا داری موز میخوری.خیلی موز دوست داری آخه نرمه و راحت میتونی گازش بگیری
اینجا هم دیگه بهت ندادم این شکلی شدی
آنیتا و هانا روی یک کالسکه.اینم یه مدلشه دیگه
جوجه من با عینک دودی به زور تونستیم این عکس رو بگیریم آخه میخواست عینک رو در بیاره
اینجا هم تلاشش نتیجه داده و خوشحاله الهی قربونت بشم من
اولین باریه که سوار تاب شدی فقط هم میخواستی اون دستشو بکشی بالا
آنیتا خانوم داره واسه خودش رو این صندلی کیف میکنه در ضمن خودش هم صندلی رو تکون میداد
آنیتا و تبسم دختر پسردایی حمید (نوه دایی بهرام (دایی بابا امیر) )آخه یادم رفته بود بگم تبسم خانوم روز 6بهمن 92 به دنیا اومد
فدای اون نگاه کردنت بشم که فکر میکنی عروسکه و ازش خوشت اومده
نمیدونم چرا گیر داده بودی به دست تبسم و میخواستی بگیری
اینم یه عکس هنری از بابا امیر که وقتی هویج به دست خوابت برد بابا ازت گرفت
دخترم در خال خوردن استخون.عاشق استخونی وقتی استخون میبینی دیگه حواست پرت میشه و هیچی نمیخوری
اینجا هم داری میدی به بابا البته تعارف میکنی واقعا که عمرا بدی بهش
و اما کارهایی که جدیدا میکنی : تا میگیم خداحافظ و بای بای فوری بای بای میکنی ، دیگه مامان و بابارو خوب میشناسی بهت میگم بابا کو دررو نگاه میکنی که یعنی رفت ، عاشق دردری تا در هال رو باز میکنیم از خوشحالی جیغ میزنی و میخندی ، مفهوم به من بده رو میدونی مثلا یه چیزی دستت باشه و بگیم بده به من دستت رو میاری جلو ولی نمیدی و زود میبری عقب و میخندی ، شعر حسنی رو دوست داری.