اینم عکس
بالاخره با عکس اومدم
عکس تولد بابا امیر :
این کیک رو هم خودم واسه همسری درستیدم فقط یه کم بد خط شد.
اینجا هم آنیتا خانوم داره زحمات منو هدر میده.قربون اون دستهای کوچولوت بشم من
دخترم داره واسه تولد باباش گیتار میزنه.این گیتارم عمه فاطمه و عمو مهدی واسش خریدن.دستشون درد نکنه
آنیتا تو اتاقش در حال بازی کردن با عروسکهاش.همچین زوم کرده رو عروسکهاش که اصلا دوربینو نگاه نمیکنه
آنیتا خانوم در حال خوردن بستنی.هرچیزی که میخوایم بخوریم باید به این خانوم هم بدیم وگرنه انقدر جیغ و داد میکنه که نمیذاره ما هم بخوریم
قربون اون قیافت بشم من که عشق کنترلی.این کارو هم تازه یاد گرفتی که دماغتو این شکلی میکنی مخصوصا وقتی که خوشحال بشی
دخترم در حال رانندگی.وقتی تو ماشین میشینیم انقدر نق میزنی که بابا امیر بغلت کنه و پشت فرمون بشینی.چه کنیم دیگه دخترمون عاشق رانندگیه
و اما کارهایی که یاد گرفتی : وقتی یکی میخواد بره و میگه خداحافظ بای بای میکنی ،الکی میخندی
،تا میگم تیک تاک ساعت رو روی دیوار نگاه میکنی ،روی ملحفه تشکت عکس زنبور هست و من وقتی شعر زنبور طلایی رو میخونم تو فوری به زنبور نگاه میکنی و با انگشت نشون میدی