پایان هفت ماهگی
آنیتا و مرضیه در تلاش برای گرفتن دست همدیگه
اینجا هم میخوان پرواز کنن
دوتاشون روی یک روروئک
قربون خندت بشم با اون لباس خوشگلت.لباسشم عمه آزاده خریده دستش درد نکنه
فدای اون قد و بالات بشم گلم با اون تریپت
اولین کاکائو خوردن آنیتا خانوم.البته شکلاتو به زور گرفت انقدر موند دستش که کاکائوش آب شد و با آب و تاب داشت میخورد
اینجا هم از سوپ ما خورده بعدش هم داره استخون مرغ میخوره.واسش فرنی درست کرده بودم اونو نخورد و از سوپ ما خورد و کلی هم ملچ ملوچ کرد.فدای اون دهنت بشم من
اسباب بازیهاشو ول کرده اومده داره با وسایل آشپزخونه بازی میکنه.علاقه شدیدی به این سرویس کفگیر و ملاقه داره
این مبلو دایی افشین و زندایی واست خریدن که خیلی دوستش داری.بیچاره ها با ترس و لرز آوردن آخه میترسیدن که خوشت نیاد چون واسه بعضی از اسباب بازیها گریه میکنی ولی واسه این خندیدی و خوشت اومد.
این لباسهای خوشگل رو هم مامانی و خاله مرضیه واست بافتن دستشون درد نکه بابت این همه زحمت.مرسی
چند روزی هست که دست دستی میکنی،صدایی شبیه بابا و ماما درمیاری،وقتی هم چیزی رو میخوای ابووووا میگی یعنی بده به من اگه هم ندیم بهت کلی زور میدی و جیغ میزنی ،هرچیزی هم گیرت میاد میذاری تو دهنت ،غلت میزنی و خودت میتونی دمر بشی ،دیگه با روروئک میتونی خوب بری