خداحافظی با شیر و پوشک
حدود یک ماه بود یعنی از فروردین شروع کردم به کم کردن شیر دیگه روزها بهت شیر نمیدادم فقط بعد از ظهرها و شبها موقع خواب آخه موقع خوابیدن حتما باید میخوردی تا بخوابی غصم گرفته بود که میخوام چیکار کنم که اول بعد از ظهرهارو حذف کردم و میذاشتم تو تختت و انقدر تکونت میدادم تا بخوابی بعد از اثاث کشی یعنی در تاریخ 6 اردیبهشت تا هشتم بهت شیر ندادم و شبها هم به زور میخوابوندمت ولی شب هشتم بغض کردی و شیر خواستی منم که خودم هم بغض کرده بودم آخه صبحش مامانم میخواست برگرده خونشون حسابی گریه کردیم و بهت شیر دادم مامانم گفت پس چرا دوباره شیر دادی گفتم الان نمیتونم ندم ولی دوباره از فرداش ندادم تا الان که خدارو شکر بسلامتی تموم شد البته بعضی وقتها بهونه میگیری و میگی ممه ولی من و بابا امیر حواستو پرت میکنیم.ولی خوب خیلی سخته هم برای بچه هم برای مادر چون اولین جدایی بین مادر و فرزند.قربون دختر گلم بشم که خیلی اذیتم نکرد
پروژه پوشک رو هم که خیلی وقته شروع کرده بودیم که خدارو شکر اونم بسلامتی داره تموم میشه الان فقط شبها پوشکت میکنم چون روزها هرموقع جیش داشته باشی میگی مامان جیش فدای اون زبونت بشم خوشگلم.شبها هم دیگه نکنم کارهای سختمون بسلامتی تموم میشه انشاالله
راستی دیگه حرف زدنت هم تکمیل شده و کلی شعر یاد گرفتی و از 1 تا 15 هم میشمری.